نویسنده: زینب فرهمند(1)




 

چکیده

بی شک تربیت دینی فرزندان از دغدغه های اصلی پدران و مادران مومن و معتقد در جامعه اسلامی به شمار می رود؛ چرا که با رشد تعاملات بین جوامع امروزی و با ظهور عصر ارتباطات و فناوری و بالارفتن سطح تکنولوژی در جوامع و با وجود مقولاتی مانند اینترنت و تهاجم فرهنگی و فزونی سفر کردن فرزندان به خارج برای ادامه تحصیل و طبیعتاً برخورد با فرهنگ های مختلف، امکان تأثیرپذیری برای آنان از فرهنگ بیگانه به مسئله ای جدی برای خانواده های دین دار تبدیل شده است. این نگرانی برای فرزندان از زمان رفتن به مهد و گشودن باب ارتباط با دنیای خارج از منزل، و پس از آن در انتخاب مدرسه، در این خانواده ها به وجود می آید. به پایان رسیدن تحصیلات در مدرسه، آغاز تحصیل در دانشگاه ها، ورود به جامعه برای کار، و پس از آن انتخاب همسر مناسب و آغاز تعامل با خانواده های جدید که ممکن است از نظر سطح فرهنگی و مذهبی با هم متفاوت باشند، ضرورت تربیت دینی را به وضوح به یاد می آورد.
این مقاله به تبیین مبنای تربیت دینی و آسیب شناسی آن با تکیه بر بحث سنت و مدرنیته، مرز میان سنت و حقیقت دین، خانواده، مدرسه و حکومت و نقش آنها در امر تربیت دینی و جایگاه عواطف و عقل گرایی مبتنی بر وحی در تربیت دینی می پردازد؛ چرا که اگر استفاده درست از خرد همراه با تربیت صحیح دینی از همان کودکی به فرزندان آموزش داده شود، فرزندان در مواجهه با چالش های معاصر دچار سردرگمی و تحیر و انتخاب نادرست نمی شوند و زمینه تربیتی که به درستی در آنها ایجاد شده، در هر شرایطی مانند چراغی، هدایتگر آنها به صراط مستقیم خواهد بود.
همچنین این مقاله به ابزارهایی مانند اینترنت هم به دیده تهدید می نگرد و هم به دیده فرصت که با بهره برداری صحیح و هوشمندانه و آموزش استفاده درست از این ابزارها به فرزندان می توان مقدمات رشد همه جانبه را در آنان فراهم آورد.

کلید واژگان:

تربیت دینی، سنت، مدرنیته، عقلانیت، عواطف، خانواده، مدرسه، حکومت اسلامی.

تربیت دینی

مفهوم تربیت دینی را باید از خود دین به دست آورد. تربیت دینی بنابر جهان بینی اسلامی تربیتی است که رفتار فرد را در برابر خدا، جامعه، خود او و طبعیت بر معیارهای دینی منطبق سازد و بر اساس قواعد دینی تنظیم کند (حداد عادل، 1383، ص9). انسان در برابر خدا، جامعه، خود و طبیعت وظیفه ای دارد. اگر از خود انسان به هر کدام از آن سه، خطی کشیده شود، این خط و مسیر باید آیین مند و ضابطه مند باشد. انسان دارای تربیت دینی درباره هریک از این چهار واقعیت، انضباط رفتاری ویژه ای دارد که به مجموع آن رفتار، تربیت دینی می گویند.

مبنای تربیت دینی

تنوع و تعدد ساحت ها و ابعاد تربیت و تفکر دینی از خصوصیات فضای دینی است. در تربیت دینی بسیار مهم است که چه چیز مبنا قرار گیرد. آیا باید عقل و استدلال را مبنا گزید؟ در این صورت درون مایه کار تربیتی، فلسفه و کلام می شود. آیا فطرت را باید مبنا گزید؟ در این صورت به اخلاق، و در حالت متعالی تر به عرفان ره می یابد. آیا ایمان را باید مبنا گزید و ساختمان تربیت دینی را بر ستون ایمان بنا کرد؟ در این صورت عرصه کار، عمدتاً نصوص و احادیث دینی خواهد بود. آیا تجربه دینی باید مبنا باشد که به عرفان و اخلاق مربوط شود؟ آیا رفتارهای شرعی و مناسکی را باید مبنا گزید؟ و در دین داری جنبه شریعت باید غالب باشد؟ در این صورت عرصه کار، احکام شرعی خواهد بود. آیا برای تربیت دینی باید عواطف و احساسات را مبنا گزید؟ در این صورت بر مفاهیمی مثل ولایت باید تکیه کرد. البته ولایت تنها به معنای عشق و محبت نیست و معنایی وسیع تر و عمیق تردارد، ولی قطعاً ولایت با عاطفه و احساس همراه است.
استاد شهید مطهری (ره) به همه مبانی نام برده شده معتقد بود؛ اما وی عقلانی می نگریست. ستون اصلی برای تربیت دینی را باید خرد، اندیشه و استدلال گزید، نه بدان معنا که تنها به استدلال و تعقل بسنده شود، چنان که برای ساختمان نباید تنها به اسکلت بسنده کرد. بنا با اسکلت استوار است، اما در آن کارهای تزیینی، هنری و مهندسی نیز باید صورت گیرد تا سکونت در آن ممکن شود. با وجود این اگر اسکلت ساختمان سست باشد، فرو می ریزد.
تاثیر عواطف و احساسات نیز در تربیت دینی مهم می نماید، اما غلبه عواطف و احساسات بر عقل در عرصه تربیت دینی خطرناک است. احساسات و عواطف باید خدمتکاری در حضور عقل باشد، اما اگر احساسات حاکم شود و بخواهد دیگر قوای ذهنی و روحی انسان را به دنبال خود بکشد، لغزش و آسیب ایجاد می کند (همان، ص13).

سنت و مدرنیته

جامعه در حال گذر از سنت به مدرنیته، ناگزیر با سلسله ای از بحران ها دست به گریبان است که بحث برانگیزترین آنها در حوزه اعتقادات و معقولات دینی و مذهبی رخ می دهد. آیا سنت و مدرنیته جمع شدنی است یا خیر؟ اگر جمع شدنی است با کدام تئوری؟ آیا می توان ذهن و ضمیر نسل جوان را که به دنیا و علوم جدید تعلق دارد، در قالبی سنتی تربیت کرد؟ آیا می توان نسل جوان را که به دموکراسی، لیبرالیسم، علوم و فنون جدید و فرآورده های آنها مثل فیلم و سینما و کامیپوتر و اینترنت دل بسته است، در فضای سنتی تربیت کرد؟ یا اینکه باید در حوزه خطیری مثل تربیت دینی جوانان دوباره نگریست و با وسعت نظر و ژرف اندیشی، طرحی نو و متناسب با روحیه جوانان و تحولات پرشتاب و پیچیده این نسل فراهم آورد؟ همه مصلحان و متفکران دینی و اجتماعی در صد سال گذشته این پرسش را در دستور کار خود داشته اند و تاریخ عقلانی و فکری معاصر، در واقع تاریخ همین مسائل است. خود این مدرنیته را چه اندازه می توان نقد کرد و خود این تجدد با کدام ترازو سنجیده می شود؟ یکی از متفکران می گوید: همه می گویند «ما باید خودمان را با زمانه تطبیق دهیم، اما کسی نمی پرسد که زمانه باید با چه چیزی تطبیق داده شود»؟
بی تردید تحولی حیرت انگیز در عالم رخ داده، اما آیا این تجدد و مدرنیته می تواند بشر را به سعادت و آرامش و کمال حقیقی برساند؟ این تفکر انتقادی به مدرنیته را باید همواره زنده نگه داشت. در حقیقت هر چند این تمدن اومانیستی و انسان مدار است، هرگز با انسانیت سروکار ندارد؛ بلکه با جنبه انانیت و نفسانیت انسان آمیخته شده است. تمدن غرب با همه این تحولات نمی تواند به سوالات اساسی انسان ها پاسخ دهد، مسئله مرگ را حل کند، یا اینکه به انسان بگوید برای چه به این دنیا آمده است. باید سرنوشت انسان غربی را با همه سرگشتگی هایش در برابر نسل جوان خود ترسیم کرد. باید به نسل جوان گفت هر چند در تاریخ گذشته و سنت ها هزارویک عیب وجود دارد و در دوران جدید
غربی هم از رنسانس تا به حال هزارویک حسن وجود دارد، عیب های تاریخ ما عرضی است و حسن آن جوهری و حسن های تاریخی غرب، عرضی است و عیب آن جوهری. حسن جوهری آن نگاه دینی و تاریخ و جهان بینی، این است که در درجه اول می خواهد به دغدغه های اصلی و بنیادی انسان پاسخ دهد و نمی خواهد انسان را فراموش کند. نارسایی های بسیاری در تاریخ بوده که نتیجه عوامل گوناگون بوده، اما رویکرد غربی نیز به سعادت ره نمی پیماید. در دنیای معاصر چه خون دل ها برای بشر معاصر به رغم همین پیشرفت تکنولوژی به وجود آمده است! اینها را انسان مدرن ایجاد کرده است یا سنتی؟ جنگ های قرن بیستم، ظلم های بی اندازه که به مردم دنیا می شود و از بین رفتن دستاوردهای عظیم و نفیس فرهنگ های بشری در طول تاریخ، به دست چه کسی صورت می گیرد؟
باید این نگاه و نگرانی را در نسل جوان پی گرفت و نقل مدرنیته لحظه ای از خاطر نرود؛ آن چنان که نقد گذشته ی خود نیز نباید فراموش شود. امروز نه می توان از مدرنیته گریز و گزیری داشت و نه می توان از مبانی معنوی خود روی گرداند، نباید به نام پاسخ دادن به مدرنیته روح دین و دیانت را نفی کرد و حقیقت دین را به فراموشی سپرد و در نقد سنت نیز جای اصل و فرع را نباید عوض کرد. اینها مسائلی بسیار جدی است که جریان معلمان، نویسندگان و متفکران باید خود را به آنها درگیر کنند. به هرحال از مشکلات امروز افراط و تفریط هایی در این زمینه است. نباید هر چیز را که در جامعه سنت نام دارد، مقدس دانست، یعنی نه باید با سنت ستیز کرد و نه آن را پرستید، مرز میان سنت و حقیقت دین کجاست؟

مرز میان سنت و حقیقت دین

سنت امری لازم برای هر جامعه به شمار می رود و در جامعه، به منزله عادت در رفتار فرد است. افراد در بسیاری از کارها براساس عادت رفتار می کنند، نه فکر. برای نمونه پوشیدن کفش، لباس یا بسیاری کارهای دیگر بنابر عادت انجام می شود. جامعه نیز به
سنت مقید است که مذموم نیست. اما باید به سنت منتقدانه نگریست. بسیاری از سنت ها در زمان خود سنت و پاسخی مناسب به نیازی تاریخی بوده اند، ولی آیا هر سنتی ابدی است؟ آیا التزام به رفتاری خاص به نام سنت باید همیشگی باشد؟ در این باره باید منتقدانه نگریست. شاید امروز بسیاری از سنت های گذشته، مفید باشد و شاید نه. سنت با دین تفاوت دارد. برای مثال زمانی آینه و شمعدان در جهاز عروس از ضروری ترین لوازم بوده است، اما امروز که هر خانه ای برق دارد و انواع لامپ ها و چراغ ها در اتاق ها روشن است و خانم ها هم برای آراستن خود از آن آینه استفاده نمی کنند. تهیه آینه و شمعدان چه ضرورتی دارد؟ اگر صورت بازمانده از سنت های گذشته تنها به گونه ای نمادین بر جا ماند اشکالی ندارد، ولی اگر این سنت در آغاز زندگی به اندازه دو ماه حقوق داماد بر او هزینه تحمیل کند، باید به آن منتقدانه نگریست.
همچنین فراهم آوردن «سیسمونی» که بر عهده مادر عروس است، از سنت هایی به شمار می رود که امروز بسیار موجب رنج و زحمت خانواده ها شده است. وظیفه فراهم آوردن سیسمونی بر آمده از دین نیست و در جامعه غربی نیز چیزی به این نام وجود ندارد؛ مسئله ای عرفی است که ایرانیان قدیم بدان همت می کرده اند و مادر عروس لوازم ضروری نوزاد (یک دست رختخواب برای نوزاد، چند دست لباس ضروری برای نوزاد و چند عدد کهنه) را در مهمانی با آشنایان و اقوام جهت شادمانی هدیه می کرده که امروزه متاسفانه این سنت زیبا دستخوش چشم و هم چشمی و تفاخر شده است.
سنت به دین گره خورده است. از این رو باید دید کدام سنت از دین برخاسته و کدام نه؛ زمان کدام سنت گذشته و کدام نه؛ و کدام سنت از حالت عرفی و اولیه خارج شده و کدام نه. از آن سو گریزی از بسیاری از دستاوردهای مدرنیته نیست. مدرنیته بسیار جذاب است، اما این جذابیت سببب نمی شود که آن را به طور مطلق پذیرفت. باید هم واقعیت ها را در نظر گرفت و هم تفکر غرب و مدرنیته را آگاهانه و منصفانه نقد کرد و حکم عقل و
منطق را پذیرفت (همان، ص29).
آیا در دنیای امروز امکان ندارد که تمدن با استقلال دیگری را در برابر مدرنیته پذیرفت؟ تفکر معنوی و اعتقادات اسلامی چنان ظرفیتی دارد، وانگهی باید در این باره خردمندانه و صبور اندیشه ورزید و جامعه را برای رسیدن به چنین استقلالی تشویق کرد.

خانواده و تربیت دینی

نهاد خانواده به دلایل گوناگون باید محوری برای تربیت دینی و اخلاقی فرزندان باشد و تأثیر آن بسیار بیشتر از مدرسه است. اگر خانواده دانش آموز دین دار نباشد، معلم و مدرسه کمتر می تواند چنین دانش آموزی را دین دار کند؛ چون تربیت و رفتار دینی، هم از سنین پایین تر و هم به گونه عاطفی و عملی آغاز می شود. مدرسه در بچه هایی که در خانواده عمل به دین را به طور طبیعی یاد نگرفته اند، کمتر می تواند تاثیر بگذارد. اگر دختری حجاب را از مادرش نیاموخته باشد، از مربی مدرسه نیز اندک می تواند بیاموزد. معلم به کودکی که از مدرسه به منزل می رود و مادرش را بی حجاب در برابر مردی بیگانه و نامحرم می یابد، در خانه اش جانماز یا قرآن در دست نیست و در ماه مبارک رمضان کسی روزه نمی گیرد، چگونه می تواند آداب دینی بیاموزد؟ چگونه چنین کودکی در برابر فضای حاکم بر خانواده اش می تواند مخالفت کند و برخلاف جریان آب شنا کند؟ چگونه خانواده های مذهبی دختران نه ساله را به روزه گرفتن عادت می دهند؟ از هفت - هشت سالگی با روزه کله گنجشکی شروع می کنند، بعد آنان را برای روزه یک روز می نوازند و آنگاه که روزه بر آنان واجب می شود، با ذوق و شوق آنان را سحر بیدار می کنند و برایشان سفره سحری پهن می کنند، دست محبت بر سرشان می کشند، لقمه در دهانشان می گذارند، احکام روزه را آرام آرام به آنان یاد می دهند، او را نزد اقوام تشویق می کنند، هنگام افطار او را بر بالای سفره می نشانند و افطاری را قبل از همه جلوی او می گذارند! از آن سو، کودک در خانواده ای که پدر و مادر می خوابند و
بسا اعتقادی هم به روزه ندارند و در مدرسه از معلم شنیده که باید روزه گرفت و در کتاب هم مبطلات روزه را خوانده است، چگونه می تواند سحر برخیزد و روزه بگیرد؟ روزه نمی گیرد و قبح گناه هم از چشمش می افتد و عمل کردن به دین را عادت نمی کند و در آن سن که اعتقاد داشتن شکل می پذیرد، با دین داری و عمل به دین انس نمی گیرد و پس از آن هم به همان عادت و روش قبلی می ماند. امام محمد باقر (علیه السّلام) در حدیثی وظایف اولیه تربیت دینی فرزندان را از سه سالگی چنین شرح فرموده است که در سه سالگی کلمه توحید (لا اله الا الله) را بیاموزد، در چهارسالگی با نبوت پیامبر اسلام آشنا شود، در پنج سالگی رو کردن به قبله و سجده بر زمین را بیاموزد، در شش سالگی رکوع را به درستی یاد بگیرد و در هفت سالگی وضو گرفتن و نماز خواندن را کامل آموزش ببیند. از این رو متخصصان علم تربیت معتقدند میزان اعتقاد به دین و ثبات و قوام آن در بزرگ سالی به میزان کارآمدی آموزش های دین در دوران کودکی بستگی دارد.
توجه به افزایش آسیب پذیری دینی و مذهبی در میان نسل جدید در جامعه، اهمیت توجه به محتویات آموزش های مذهبی را بیش از پیش روشن می نماید. بنابر پژوهشی بالینی در مطالعه هشت دانش آموز که آزادانه و آگاهانه به دفتر مشاور دبیرستان مراجعه کرده اند و همگی شان در دین داری و بی دینی تردید و نوسان داشته اند، و با مطالعه روابط پدر و مادر، مدرسه و ارزش هایی نظیر نماز، قرآن و مسجد این نتیجه برآمده که فرایند بی دینی با ترتیب و اعتقادات دینی دشوار، در سال های کودکی شروع شده و در سال های بعد پیگیری و توجیه نداشته است و سرانجام حالت دین با ابهام، تعارض، بیم و اضطراب همراه شده که درونی شدن و افسردگی یا برونی شدن و پرخاشگری را در پی داشته است. همچنین این پژوهش، ایجاد وسواس فکری - اضطرابی در رقابت، حسادت و ترس از مرگ را از عوامل ایجاد کننده فرایند بی دینی در دانش آموزان برشمرده است (مزروعی، 1387).

مدرسه و تربیت دینی

انسان در صورتی که جامعه، حکومت و آموزش و پرورش وجود نداشته باشد و در طبیعت رها بگذراند، به دنبال خدا می گردد؛ زیرا فطرتی خداجو و خداگرا دارد که چنان دغدغه و طلب و نیازی را ایجاد می کند. از این رو، دین هیچ وقت از بشر جدا نمی شود، به قول حافظ دل باید به سوی دلدار برود و جان بر جانانه شود:
منزل حافظ کنون بارگه پادشاست ...دل بر دلدار رفت، جان بر جانانه شد
انسان همیشه در این حالت دنبال دلداری می گردد و به همین جهت؛ به سوی ماوراء طبیعت و خدا تمایل دارد. همه انسان ها چنین هستند، و معلم موفق می داند که هر دلی به خدا راهی دارد و با کوشش، کلید آن دل را می یابد، آن راه را می شناسد، دانش آموز را به گذراندن آن راه تشویق می کند و بر سر راه او چراغی بر می افروزد، معلم موفق پیش و بیش از آموزاندن، دانش آموز را بری جویندگی، انگیزه مند می کند و می کوشد ذهن او را با پرسش درگیر کند تا خود برای رسیدن به مطلوب حرک کند، نه اینکه دست او را بگیرد و دنبال خودش بکشد؛ زیرا بی گمان راه و طلب قدم نهادن در آن راه در دانش آموز وجود دارد (حداد عادل، 1383، ص90-91).
کسب فضیلت جز از راه تعلیم و پیروی از فاضلان امکان پذیر نیست و از دیدگاه اسلام روش تعلیم فضیلت اقتدا و پیروی افراد با فضیلت است: وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ؛ (حشر،7) لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب، 21).
لذا اعمال معلم باید دستورالعمل اخلاقی باشد تا کودک تحت تاثیر آن دارای فضیلت گردد. سقراط علم را شرط فضیلت می دانست و می گفت کسی که به فضیلت عمل می کند، عالم به آن است و راه وصول به فضیلت، استقرا و کاوش و نظر در نفس است (حجتی، 1358، ص244)، چنان که در قرآن آمده است: وَ فِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ‌ * وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلاَ تُبْصِرُونَ‌؛ (ذاریات، 20-21) «و در زمین آیت هاست برای یقین کنندگان و نیز در خودتان؛ آیا نمی بینید»؟
کودک نمی تواند مبانی اخلاقی را از مطالعه در آفاق و انفس به دست آورد. بدین جهت باید معلم، فضایل را با کمک گرفتن از آیات قرآنی و احادیث به کودک بیاموزد.
«ویلیام ارنست هاکینگ» در کتاب تمدن آینده می گوید:
هر توفیقی که ما در تعلیم و تربیت داریم، به خاطر این است که در هر مدرسه بالاخره یک معلم پیدا می شود که واقعاً دلش برای دانش آموزان بسوزد. آن معلم کسی است که حاضر است بیرون از برنامه برای بچه ها کار کند. در این شخص نوعی معنویت و کاریزما وجود دارد که برای دانش آموزان جذابیت دارد. از این روست که آنها می توانند خوب بزرگ شوند و دین و ارزش ها را فراگیرند (مرادی، 1383، ص321).

عقلانیت و تربیت دینی

شهید مطهری (ره) افزون بر اینکه فقیه، مفسر و خطیب بود و در تمام علوم حوزوی تخصص داشت، بیش و پیش از هر چیز می کوشید منطق و عقلانیت را در مباحثه و مناظره با دیگران به کار گیرد. گفتمان عقلانی شهید مطهری (ره) در ارائه تعالیم دینی از بهترین الگو ها برای ماست. برای مثال او در مسائلی مانند حجاب و حقوق زن در اسلام می کوشید بر جنبه عقلانی مباحث تاکید ورزد. وی آثارش کمتر به خطابه، موعظه، نصیحت و فتوا می پرداخت، بلکه به سراغ عقل می رفت. ایشان دو میراث برای آیندگان خود بر جا گذاشته: یکی اندیشه ها و کتاب ها و دیگر میراث روش. گفتنی است میراث ماندگار و گران بهای شهید مطهری(ره) روش اوست. نگاه استاد به مسائل و معارف دینی عقلانی است و از وی علاوه بر اندیشه، شیوه اندیشیدن را نیز باید آموخت. باید دانست کسی که امام خمینی (ره) در باره اش گفت: «من آثار او را بدون استثنا خوب می دانم» چگونه به دین نگاه می کرده که به چنین نتایجی رسید.
رسالت شهید مطهری (ره) و استادان ایشان مانند علامه طباطبایی (ره) و امام خمینی (ره) این بود که به جوانان و تحصیل کرده ها و دانشگاهیان و روحانیان بیاموزند که دین را باید با فهم، درک و تفکر همراه کرد و راه نجات نیز جز این نیست و تنها راه حفظ دین از خرافات و آلودگی ها و افراط و تندروی ها همین است. باید به سمتی حرکت کرد که جوانان دین را معقول بیابند و آن را جدا از عقلانیت ندانند (همان، ص 94-95).
برای نمونه برخی از سخنان شهید مطهری (ره) آورده می شود تا از این رهگذر جایگاه عقل در نظر ایشان بیشتر تبیین گردد:
فرق است میان تفکر و عقیده که از ماده انعقاد است و منشأش دل بستگی است، نه تفکر منطقی. بسا عقاید که مانع تفکر است. داستان ابراهیم (علیه السّلام) و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و شکستن بت ها، برای آزاد شدن فکرها بود. آزادی دو رکن دارد: عصیان و تمرد و دیگری تسلیم و انقیاد. بدون عصیان و تمرد رکود و اسارت است و بدون تسلیم و انقیاد و اصولی بودن هرج و مرج است. اسلام راه است، نه منزل و توقفگاه. خود اسلام از خود به عنوان راه (صراط مستقیم) یاد می کند. غلط است که بگوییم چون منزل ها عوض می شود، راه هم باید عوض شود. در هر حرکت منظم دو عنصر اساسی وجود دارد: عنصر تغییر مواضع که متوالیاً صورت گیرد و عنصر ثبات راه و مدار حرکت. قرآن خیلی لحن مودبی دارد. دو - سه جا قرآن زبان به یک تعبیری می گشاید که تقریباً نوعی دشنام است؛ یکی آنجایی که بشر عقلش را به کار نمی بندد؛ می گوید: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ‌ (انفال، 22). بدترین جنبنده ها نزد خدا کدام اند؟ انسان هایی هستند که خدا به آنها زبان داده ولی لال اند، گوش داده ولی کر هستند. عقل داده ولی تفکر و تعقل ندارند. پس می بینیم که عقل در
قرآن نیز جایگاه والایی دارد و در جای جای آن انسان ها دعوت به تفکر و تعقل شده اند و صاحبان خرد، مورد تکریم قرار گرفته اند. خداوند از زبان اهل دوزخ بیان می کند: وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ ؛(ملک،10) «و گویند اگر شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم، در میان دوزخیان نبودیم». اگر انسان تربیت عقلانی بیابد و اهل تعقل شود و به ندای عقل خود گوش فرا دهد و به آنچه در نتیجه تعقل بدان می رسد، عمل کند، اهل سعادت می شود (دلشاد تهرانی، 1377، ص185).
امام صادق (علیه السّلام) به هشام بن حکم از اصحاب گران قدر خود که متکلمی بی بدیل بود، فرمود:
یا هشام، ان الله تبارک و تعاری بشر اهل العقل و الفهم فی کتابه فقال: فَبَشِّرْ عِبَادِ* الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌ ؛ (زمر، 17-18) «ای هشام! خدای تبارک و تعالی صاحبان عقل و فهم را در کتاب خود مژده داده و فرموده است: پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخنان من گوش فرا می دهند و بهترین آن را پیروی می کنند».
استاد شهید مطهری (ره) می نویسد:
از این آیه و حدیث کاملاً پیداست که یکی از بارزترین صفات عقل برای انسان همین تمیز و جدا کردن است؛ جدا کردن سخن راست از دروغ، سخن ضعیف از قوی، سخن منطقی از غیر منطقی و خلاصه غربال کردن. عقل آن وقت برای انسان عقل است که به شکل غربال در آید، یعنی هر چه را که وارد می شود، سبک - سنگین کند، غربال کند، آنهایی را که به درد نمی خورد، دور بریزد و به دردخورها را نگاه دارد (مطهری، 1370، ص38).

عواطف و تربیت دینی

دین از عواطف تهی نیست. عاطفه از لوازم دین داری است و به ویژه عاطفه دین داری شیعیان بسیار محسوس است. ولایت که رکن دین داری شیعیان به شمار می رود، نوعی باور همراه با محبت به رهبری و پیوند یافتن با رهبر است؛ پیوندی جدایی ناپذیر، آن چنان که دو شاخه درخت به همدیگر می پیچند و بالا می روند، یعنی در تفکر شیعی و اعتقادات شیعی چنین پیوندی روحی و عاطفی و قلبی میان مردم و امام و رهبرشان وجود دارد و بسیار مهم است. در حدیث آمده است: هل الدین الا الحب و البغض؛ «آیا دین غیر از مهرورزی و کین ورزی چیز دیگری است»؟ البته نه آنکه دین یک سر مهر و کین یا عشق و نفرت است، بلکه باید گفت دینی که به مهر و کینه نینجامد و درباره ارزش های مثبت خنثی باشد و گرایش به خوب و بد گریزی از آنها در آن نباشد، دین نیست. این مسئله نشان دهنده حضور موثر و نیرومند عاطفه و مهر و کین در عالم دین داری است. محبت برای شیعیان در ارتباط با ائمه بسیار محسوس می نماید و پیوند بسیاری از مردم با دین از طریق همین محبت است.
مربی و مصلح دینی و کسی که می خواهد یک فرد یا گروه یا جامعه را برابر با تعلیم و تربیت دینی بار بیاورد، باید مراقب باشد که عواطفش در خدمت عقلانیت دینی باشد، نه حاکم بر عقلانیت دینی. نباید عقلانیت یک امر دینی در جامعه فراموش شود یا تحت الشعاع عواطف قرار گیرد. در واقعه کربلا و در عزاداری برای امام حسین (علیه السّلام) عنصر عقلانیت وجود دارد که البته در کنار آن عنصر عاطفی و سنت نیز به چشم می خورد. مصلح دینی با این واقعه چگونه رفتار می کند؟ آیا باید از سنت ها یا از عواطف جلوگیری کند؟ اگر عاطفه و مهر و کین از این عزاردای زدوده شود، مثل این است که روح را از یک جسد گرفته باشند. همچنین اگر سنت ها را کنار بگذارند، مردم نیز دور هم جمع نخواهند شد. در همه انواع این عزاداری ها گونه هایی از سنت وجود دارد که هیچ یک از آنها وجوب شرعی ندارد، نه اینکه خلاف شرع است، ولی واجب شرعی نیست. برای
مثال در عزاداری ها مردم اطعام می شوند که خود به صورت سنتی پیچیده و گسترده در آمده است. آیا باید با این سنت مبارزه و مخالفت کرد؟
در نتیجه، باید سنت ها و عواطف را محترم شمرد و مهم دانست. با وجود این قوام، استواری و مایه دوام عزاداری باید درک از معقول بودن حرکت سیدالشهدا (علیه السّلام) در مقابل دشمن باشد، یعنی هیچ گاه نباید این عواطف و سنت ها مثل شاخ و برگ های یک درخت آن قدر انبوه شوند که مانع تابش نور خورشید به زمین شوند.
آورده اند که آیت الله بروجردی از بعضی کارها که در ایام محرم و عاشورا صورت می گرفت، ناراحت بود و با آن مرجعیت تام و اقتداری که داشت، شاید گفته بودند که این کارها نباید صورت گیرد. روسای دسته های عزاداری به شوخی یا جدی عرض کرده بودند که ما 355 روز از سال مقلد شماییم، در این ده روز اجازه دهید ما کار خودمان را بکنیم! این نمونه ای برای محو شدن عقلانیت در عواطف و سنت هاست (حداد عادل، 1383، ص106-107).
غلبه عواطف و سنت ها در تربیت دینی براساس عقلانیت، می تواند مزاحم باشد و بزرگ ترین مانعی که بر سر راه مربی و مصلح یا حتی رهبر دینی وجود دارد، همین طغیان عواطف دینی و سنگواره بودن سنت های دینی و اجتماعی است. وقتی این عواطف به افراط کشیده شود و از جای معقول خود خارج شود، دل بستگی مردم به این سنت ها و عواطف به اندازه ای می شود که دیگر تاب تحمل عقلانیت را نخواهند داشت.
از چالش های اساسی بر سر راه هرکس که می خواهد عقلانیت را در تعلیم و تربیت دینی ترویج کند، حفظ تعادل میان عقل و عاطفه و سنت و قرار دادن عاطفه و سنت در جای مناسب و دوری از افراط و تفریط در عین حال سپردن زمام عاطفه و سنت به دست عقل است. البته لازم نیست همه سنت ها صددرصد عقلانی باشد؛ چون در این صورت دیگر سنت نیست. فقط کافی است که ضد عقل نباشد. معلم و مربی باید آرام آرام کلاس یا مدرسه یا جامعه را طوری تربیت کند که هم سنت گرا باشند، هم در عالم دین داری
دلی آکنده از عواطف داشته باشند و هم اینکه عقل را چراغ راه قرار دهند؛ مهم ترین وظیفه مربی دینی که خود به عقلی نیرومند نیاز دارد. معلم و مربی دینی که می خواهد تعلیم و تربیت عقلانی را ترویج و اعمال کند، بیش از هر چیز دیگر باید خود خردمند و اهل تعقل باشد و اگر خود از قوه تعقل بی بهره باشد، مصداق همان شعر حافظ خواهد بود که «تا راهرو نباشی کی راهبر شود».

حکومت اسلامی و تربیت دینی

مسئولیت تعلیم و تربیت دینی در درجه اول برعهده حکومت دینی است، یعنی بالاترین مسئولیت را حکومت دینی دارد. حکومت دینی باید برای حفظ و سلامت دیگر نهادهای اجتماعی مانند خانواده برنامه ریزی کند. روحانیت هم باید نهادی باشد که در حکومت دینی شرکت و ایفای وظیفه کند؛ چرا که روحانی همواره در پی دین یا علم دین یا ترویج عمل به دین است. در واقع وقتی می توان گفت که روحانیان بالاترین وظیفه را برای تعلیم و تربیت دینی دارند که حکومت دینی را در دین بگنجانیم و اهتمام به امور سیاسی و اجتماعی را از وظایف روحانیان بدانیم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ «این است و جز این نیست که من مبعوث شده ام تا فضیلت های اخلاقی را به حد کمال برسانم». اگر نیک بنگریم از همین حدیث تأسیس حکومت دینی ثابت می شود؛ چرا که عقل حکم می کند که برای اتمام مکارم اخلاق و ترویج و گسترش فضایل اخلاقی، باید از ابزارهای حکومتی استفاده کرد و جلوی نفوذ فساد را در جامعه گرفت. عقل حکم می کند که با استفاده از اهرم های قدرت و امکانات حکومتی و اجتماعی برای تعلیم و گسترش سازمان یافته و عمیق دین در جوامع باید کوشید. اگر مصلح اجتماعی بخواهد به این حدیث عمل کند، باید حکومت دینی تأسیس کند و ممکن نیست به حکومت بی اعتنا باشد و حساسیتی نشان ندهد (همان، ص115). حکومت دینی، آموزش و پرورش، رسانه ها و خانواده ها را دینی
می کند و روحانیان را فعال و اصلاح و پویا می سازد و برای روحانیان امکان نظریه پردازی را فراهم می آورد. حکومت دینی سعی می کند با ایجاد هماهنگی و انتظام و برقراری پیوند ارگانیک میان نهادهای گوناگون، کل جامعه را به سوی تربیت دینی هدایت کند.
افزون بر این تک تک افراد جامعه نیز برای حفظ دین خود باید احساس مسئولیت کنند. محمد لگن هاوزن از اساتید فلسفه موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) در مصاحبه ای گفته بودند: «اکنون در آمریکا هشتادو پنج درصد مردم دین دار هستند» (لگن هاوزن، ص26). وی در پاسخ به چگونگی پویایی دین در کنار تجدد و توجه به دین در آمریکا گفته بود:
آنجا هزاران فرقه وجود دارد و هر کس فکر می کند که هویتش مربوط به آن فرقه است. وقتی بچه بودم واقعاً احساس می کردم در دریایی از مردم غیر کاتولیک به سر می برم و باید کاری کنم که دینم را نگه دارم. در بعضی از فرقه های پروتستانی کوچک تر، حتی این نوع احساس شدیدتر است. آنها احساس می کنند حقیقت دین فقط در این گروه کوچک است که دیگران ضد آن هستند و فکر می کنند باید کاری کنند تا آن را حفظ کنند. وقتی بزرگ ترها چنین احساسی داشته باشند، اهمیت دین بیشتر برای بچه ها ملموس می شود.
اما در اینجا چون همه مسلمان اند و از رسانه رسمی مثل تلویزیون فقط یک مذهب تبلیغ می شود، کسی فکر نمی کند که خودش باید کاری کند. همیشه منتظرند کسی مثل دولت کاری کند. وقتی چیزی نادرست است، می گویند: ببینید چه کار کرده اند! هیچ کس نمی گوید: ما چه کار کرده ایم. این اشکال بزرگی است که نه فقط در ایران، بلکه در همه کشورهای مسلمان وجود دارد.
وقتی در آمریکا بودم و تازه مسلمان شده بودم، به مرکز اسلامی ای می رفتم که یادم هست سقفش در حال ریزش بود و خیلی اشکال داشت. من تعجب می کردم و به دیگران می گفتم: چرا این را درست نمی کنید؟ می گفتند این کار پول می خواهد و آنها پول نمی دهند! گفتم چه کسی پول نمی دهد؟ اکثر مهاجرین مسلمان که آنجا بودند، فکر می کردند کسی باید پول بدهد تا آنجا درست شود، نه خودشان، و ناراحت بودند که چرا دیگران پول نمی دهند. اما این درست نیست. ما باید خود درباره این چیزها اقدام کنیم. باید کاری کنیم که مردم برای حفظ و نگهداری از دین احساس مسئولیت داشته باشند و کمک کنند (مرادی، 1383، ص322).

پیشنهادها

الف) از آنجا که رسانه ها در دنیای امروز به گونه ی قدرتمند در تعلیم و تربیت نسل جوان نقش ایفا می کنند و همانند دانشگاهی مقتدر در آموزش این نسل نقش دارند، باید شبکه ای تلویزیونی را به جوانان اختصاص دهند که گردانندگان اصلی آن آموزش و پرورش و آموزش عالی و اساتید مجرب حوزه باشند. این شبکه با تولید برنامه های جذاب فکری، فرهنگی، دینی، آموزش، هنری و ورزشی متناسب با نیاز و روحیه جوانان می تواند رسیدن به هدف والای تعلیم و تربیت را آسان کند. برای مثال برنامه های پرسش و پاسخ تلویزیونی مختص جوانان ساخته شود که جوانان در آن بی پرده و بدون واهمه و خوف سانسور، هر پرسشی که در حوزه های دین، مذهب، فرهنگ، آموزش، حکومت، سیاست و مانند آن دارند، بتوانند طرح کنند. بی گمان آن پرسش ها برآیند کلی پرسش های نسل جوان است. همچنین هر چند شب یا هفته ای یک بار مسئولان عالی رتبه از رئیس جمهور گرفته تا وزیر آموزش و پرورش یا آموزش عالی، وزیر بهداشت و
درمان، علمای دینی، متفکران و روش فکران دینی این گونه پاسخ گوی نسل جوان باشند و از نزدیک خواسته ها، پرسش ها و مشکلات نسل جوان را دریابند. اگر این برنامه درست تهیه شود و با روحیه و نیازهای جوانان هماهنگ و منطبق باشد، می تواند از جهات گوناگون سطح علم، فرهنگ و معلومات دینی و مذهبی جوانان را تعالی بخشد. همچنین تولید مسابقات جذاب و پربیننده پیشنهاد می شود که محتوای مذهبی و تربیتی داشته باشد و همه قشرهای جامعه مخاطب آن باشند. افزون براین، آموزش خانواده ها را نباید از نظر دور داشت که در تربیت دینی جوانان نقش اصلی ایفا می کنند.
ب) تولید فیلم های جذاب و با محتوا نسل جوان را با تعالیم دینی و اخلاقی می تواند آشنا کند. برای مثال آموزش و پرورش در این عرصه باید سرمایه گذاری کند و از فیلم سازان متعهد کمک بگیرد و سالانه برای تمام مقاطع (از ابتدایی تا دبیرستان)، فیلم های خوب و جذاب تولید کند.
ج) از آنجا که مطبوعات و به خصوص روزنامه ها در فضای فکری و فرهنگی کنونی، رسانه ای مهم، تاثیرگذار و فراگیر به شمار می روند، با انتشار روزنامه ای برای جوانان و نوجوانان، با آنها ارتباط می توان برقرار کرد و از این طریق جوانان به راحتی و بدون واهمه و سانسور و با اعتماد به نفس، مسائل، پرسش ها، خواسته ها و مشکلات خود را می توانند منعکس کنند و مسئولان نیز به صورت منطقی و علمی و تخصصی به آن مسائل و مشکلات باید پاسخ دهند. برای مثال آموزش و پرورش می تواند مسئولیت اصلی را بر عهده گیرد و در اداره آن از فکر، نظر و سلیقه جوانان استفاده کند. برای آنکه این روزنامه جذاب، گیرا، با محتوا و متناسب با روحیه جوانان باشد، می توان در آن از پرسش ها و معماهای علمی، حوادث عبرت آموز، طنز آموزنده، اخبار علمی و ورزشی، زندگی دانشمندان بزرگ، سفرنامه ها، رمان ها، مصاحبه با دانش آموزان موفق و بااخلاق و مانند آن استفاده کرد.
د) هر کسی که در جهان امروز با معیارهای فرهنگی و فکری آشنایی دارد، درمی یابد که رمان از مولفه های بنیادی و مهم فرهنگ ساز در جهان جدید است، چنان که شمارگان رمان در بعضی از کشورها چند میلیون است و کتاب خوانی در جوامع امروز از نشانه های تعالی فکری و فرهنگی به شمار می آید. می توان با سرمایه گذاری مادی و معنوی در این عرصه و اهمیت و اصالت دادن به تاثیر آن و دعوت، تشویق و میدان دادن به نویسندگان بزرگ، از این رهگذر مطالب و تعالیم دینی، اخلاقی و فرهنگی را در دسترس نسل جوان قرار داد. نویسندگان بزرگ و ارجمند می توانند با دست مایه قرار دادن قصه های قرآنی، داستان زندگی علما، دانشمندان و عارفان بزرگ، آموزه های اخلاقی و معنوی عرفا، حوادث عبرت آموز تاریخ و... رمان های جذاب و پرکششی بیافرینند که جوانان با اشتیاق به آنها رو آورند، بخوانند و درس اخلاق، معنویت و زندگی فراگیرند.
هـ) امروزه استفاده از اینترنت در جهان با شتاب و سرعت اعجاب انگیزی فراگیر شده است. از این رو، باید به جای اقدامات قهری و بازدارنده برضد این ابزارها، استفاده درست از آنها را به جوانان و خانواده ها آموزش داد تا به جای دوست یابی های اینترنتی به دور از چشم خانواده ها، از سایت های فرهنگی و آموزشی نکات خوب و مفید را بیاموزند و حتی خود نیز در آینده چنین سایت هایی متناسب با نیاز جوانان تولید کنند. باید به این عرصه با جدیت و تمام توان پا گذاشت و برای جوانان تا آنجا که در توان است، سایت های خوب، جذاب و متناسب با فرهنگ و ارزش های خود دایر کرد.
و) برگزاری اردوها از مناسب ترین کارها برای سازندگی جسمی، روحی، روانی و اخلاقی جوانان است؛ زیرا در فضای اردوها بچه ها با معلمان و مربیانشان صمیمی تر می شوند و می توانند انرژی های سرشار روحی و جسمی و شیطنت های جوانی خود را به آسانی بیرون بریزند. نظام رسمی آموزش ما می تواند اردوها را نقطه نقل تربیت دینی و اخلاقی جوانان قرار دهد و حتی اگر این اردوها به طور شایسته و بایسته جدی انگاشته شود؛ می توان امید داشت که بسیاری از مشکلات آموزشی را نیز حل کند، مشروط بر
اینکه فضای اردوها متناسب با روحیه و نیاز جوانان اداره شود و در چهار زمینه تفریحی، علمی، سیاحتی و زیارتی باشد.
ز) استفاده از معلمان دینی ای برای دانش آموزان که از چرایی و علل احکام دینی و آموزه های شرع آگاهی دارند و مدرک تحصیلی شان متناسب با آن واحد درسی است تا مسائلی مانند حجاب و روابط دختر و پسر و احکام شرعی آن را برای نسل جوان بتوانند روشن نمایند و با ایجاد رابطه دوستانه و موثر با دانش آموزان الگویی موثر برای تربیت دینی آنان باشند.

پی نوشت :

1.کارشناس ارشد حقوق بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی.

منابع تحقیق
1. قرآن کریم.
2. حجتی، محمد باقر(1358)، اسلام و تعلیم و تربیت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
3. حدادعادل، غلامعلی (1383)، آسیب شناسی تربیت دینی، مصاحبه کننده اسدالله مرادی، مدرسه، تهران.
4. دلشاد تهرانی، مصطفی (1377)، سیری در تربیت اسلامی، چ سوم، موسسه نشر و تحقیقات ذکر، تهران.
5. لگن هاوزن، محمد، مجله حباب، شماره دوم.
6. مرادی، اسدالله (1383)، آسیب شناسی تربیت دینی در گفت و گو با استادان حوزه و دانشگاه، ج دوم، مدرسه، تهران.
7. مزروعی، علیرضا (1387/10/4)، سایت سازمان تبلیغات اسلامی.
8. مطهری، مرتضی (1370)، تعلیم و تربیت دراسلام، چ هیجدهم، صدرا، تهران.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).